لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

به خدایی که در این نزدیکی است ....

       خدمت خدای بزرگ سلام !  

     غرض ار مراحمت این بود که : ای ولا ... ! دست مریضاد ...! انصافتو شکر. تو که خیلی 

    مشتی بودی، آخه این رسم جوونمردیه... بابا خسته شدیم دیگه... پس کرمت کجا رفته ؟  

    با این همه نعمت یه گوشه چشمی هم به ما کن بابا ! ما چه گناهی کردیم  که بنده تو 

    شدیم ؟ اصلاْ مگه ما چند نفریم ؟ چند تا ماشین و چندتا کیسه پول و چندتا کلید آپارتمان  

    با آدرساش چقدر وقتتو می گیره ؟ ها ؟ این همه درخت میوه داری یک کیلو سیب واسه  

    زینب دختر سرایدار بفرست، چی کم می شه از این دنیات ؟ واسه مش حیدر بقال یه دونه 

 عصابفرست ... واسه عمو حیدر یه پتوی گرم، اون شبا تو پارک می خوابه زیر همون درختای تو 

    خدایا وقت داری بقیه شم بگم ؟!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
بابک شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ق.ظ

خدای مورد نظر در دسترس نمی باشد لطفا بعدا تماس بگیرید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد