اینک که برای ما هر امیدی نومیدی مبدل گشته است. خداوندگار را نگر که بجای ما فرشتگان مطرود و دربدر شده دل بمسرتی تازه خوش کردهو بآفریدن آدمی پرداخته و بخاطر وی جهانی تازه آفریده است!
پس ای امید؛ بدرود باش و ای ترس تو نیز مرا ترک کن و ای پشیمانی از من دوری گزین !
در من که سرچشمه ی خوبی خشکیده است تو ای بدی و پلیدی بجای خوبی و خیر جایگزین باش.
زیرا چون تو با منی قلمرو آفرینش را با یزدان دو بخش خواهم کرد و من بر نیمی از آن فرمانروائی خواهم داشت.
شاید از آن نیم که خاص پروردگار است بخشی نیز بهره ی من گردد.
چنانکه خواهد شد و دیری نمی پاید که این جهان نو، و این آدمیان بر تسلط من آگاهی خواهند یافت.
« هیلتون »
منظومه ی چهارم گفتگوی شیطان
از بهشت گمشده
سلام دوست عزیز
خوشحال شدم وقتی رد پایت را در ساحل دریای گفته هایم دیدم.
مرسی از اینکه سر زده ٬ سر زدی
وبلاگت عالی بود
باز هم منتظر حضور گرمت هستم
امیدوارم همیشه سبز و شکفته باشی