لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.

 

 

روزی که کمترین سرود
                          بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری‌ست.
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل
    افسانه‌یی‌ست
و قلب
برای زندگی بس است.

 

روزی که معنای هر سخن دوست‌داشتن است
تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.

 

روزی که آهنگِ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُست‌وجوی قافیه نبرم.

 

روزی که هر لب ترانه‌یی‌ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.

 

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

 

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...

 

 

و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.

تولدشه

** تولدم مبارک ** 

 

عشقهایی این چنینی

احمد و آیدا 

 

... و آن دو در هم پیچش خوردند  

                           و عشق علت این معلول بود ...

خیال بی پناه

چه حس خوب مبهمی که تو از من عبور کرده ای و در چمنزار رویاهایت آرمیده ای.... 

         

             اسیر رفتنهای آمدنت هستم 

             

                           هنوز اگر بر امواج گیسوانم بوسه می زنی !!

با تو ام غریبه .......

هیچ نمی پنداشتم که روزی حتی با من سخن نیز نخواهی گفت، هیچ نمی پنداشتم ! 

 خوابی مرا در بر گرفت و تو در رویایم ، کم آمدی آنقدر کم که کرم های شبتاب از تو پیداتر 

آسوده قنوده بر آبی بیکرانها .... مرا دریاب که بی نفس های تو رنگ رخسارم غروبی شده است