یه زخم کهنه روی بالم
یه آسمون که چشم به رام نیست
به غیر واژه
غریبی
چیزی توی ترانه هام نیست
حتی یه آینه پیش روم نیست
که اسممو
یادم بیاره
تنهاترین مسافر شب
تو خلوتم پا نمیذاره
ازم نخواه با تو
بمونم
تو هیچی از من نمی دونی
اگه بگم راز دلم رو
تو هم کنارم نمی مونی