خوش گذشت یه کم جابجایی ا م ا م ها رو داشتم
امروز برای سومین باره که دارم میرم هسته گزیینش- باید به سوالای عجیب و غریب جواب بدم
یکی کممممممممممممممممک کنه ! تقلب می شه کرد ؟
حتما می گم تو اون اتاق مخوف چه اتفاقی افتاد ؟
در کمین چشمانم همیشه زهری آغشته به یاد وجود دارد
که در گلویم چنگ می اندازد و تمام محاسبات خاطرم را از یاد می برد
وقلب مرا از حسرتی و نفرتی سنگین انباشته می کند
چنان که گرزی حجم ناک ، خواهش دستهایم را له می کند
ودیگر آینه بازتاب قلبم را نمی گشاید.
|
ای همیشه گی بگذار در آغوشت بیارامم و هر دو ، سکوت آب و ترنم ابر را بنوشیم
پس در هر دو گوش سالمم زمزمه کن که :
سر بر شانه های تو یعنی باش تا ابد در خیالم تنها !!!
![]() |
این روزا دارم دوباره فروغ می خونم ، خیلی خیلی دوسش دارم.
این عکس هم مربوط به کتاب دیوار فروغه با دست خط فریدون برادرشه که کتاب رو پدرم تقدیم کرده. البته که اسم ایشون رو خودم برداشتم