در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد.
این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای
باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا
بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاک
و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن
فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس
که تأثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.......
بوف کور - صادق هدایت