-
روش نگهداری آثار باستانی در ایران
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 09:09
این عکس از یکی از آثار باستانی موزه ی آستان قدس رضوی گرفته شده: طبق آخرین کاوشگری باستان شناسان ایرانی، هزار سال پیش از میلاد مسیح مردم "سی دی" داشتن. یا حداقل جعبه شو داشتن!
-
.....
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 14:10
اگر تیره و تارم یا زرد مثل خزون خوش به حالم که هنوز هستی
-
پوشش اجباری در ادارات
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 14:12
اندر احوالات اداره مضخرف مون امروز یک خبر خیلی جدید شنیدیم اینکه از اول خرداد همه خانوما باید اجبارن چادر سر کنن بعد یکی پیدا شد گفت : هرچی عشقیه زیر چادر مشکیه !! من نمی دونم این آقای مثلن مسئول زیر هشت اداره یه دفه شب می خوابه معلوم هم شام چی می خوره که باعث میشه کابوسی چیزی ببینه یهو واسه خودش تصمیم می گیره بشینه...
-
رازها
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 09:12
شب که بیاید سکوت هم آواز بخواند چشمهایمان رو به هم باز خواهد شد تویی که رازهای شب را به من آموختی تا سپیده دوستت دارم
-
شاید ...
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 08:21
شاید که بلور دلت بشکند اگر بدانی اندازه ی تنهاییم به وسعت شادیهای توست ....!!!
-
تفاهم نامه
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 09:59
امروز یه دوست برام چیزی رو تعریف کرد و منو یاد حرف معلم تاریخ پیش دانشگاهیم انداخت هرچیزی افسانه اش قشنگه امروز به حرف معلمم پی بردم افسانه و رویای هر چیزی قشنگ تر از خودشه ...... رویای تو رویای داشتن تو رویای با تو بودن رویای با تو رفتن همه و همه فقط افسانه اش قشنگ بود
-
چه غلطا !!!!
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 08:30
عربستان هم ایران را تهدید به حمله نظامی کرد: قدرت نظامی ما را تست نکنید! / از دست ایرانی ها در حج خیلی رنج بردیم!/ آنها با توهم امپراطوری فارس زندگی می کنند! ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بجایی رسانید کار که تاج کیانی کند آرزو تفو بر چرخ گردون تفو!!!!!
-
تبریک
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 09:55
برای سارا عزیزم و همسر گرامی پیوندتان مبارک همراه با شادترین و بهترین آرزوها
-
کابوس پیچکها
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 09:18
در وَهم پیچکهایِ به دیوار نشسته سایه ی بیداریِ من، همچون قیچی باغبانی ست به کمین نشسته .... !!!!
-
قیصر امین پور
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 01:58
سالهای سال مردم تا اینکه یک دم زندگی کردم... تو میتوانی ، یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟!
-
تهوع
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 22:56
بطالت....... ....................................... خواب.......... کار................. حرف........ خالی....... ................... بی حوصلگی...... ........................... تکرار.......................................................................... مرگ.
-
بعدها» اثر فروغ فرخ زاد – دیوان عصیان
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 11:38
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ی زامروزها، دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از...
-
دور از همیشه
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 11:31
چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود چند وقتی هست که نوشتنم نمیاد یعنی پر از گفتنم اما نمیشه یا نمیخواد که گفته بشه این روزا سرم هم خیلی شلوغه ... آخر ساله و یک کتاب 50 صحفه ای باید طراحی و چاپ کنم که استرسم رو زیاد کرده......... این روزا نزدیک عیده و باز جای خالی پدر خودنماییش بیشتر شده.......... این روزا و اون روزا دل ما...
-
آسان بیندیش راحت زندگی کن
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1389 11:40
می گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرص ها و آمپول ها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند. وی به راهب مراجعه می کند و راهب...
-
اگر دروغ رنگ داشت
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 09:28
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ویران می کردند اگر به راستی خواستن توانستن بود محال نبود وصال! و عاشقان که همیشه خواهانند همیشه می توانستند تنها نباشند اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که قدمی...
-
خصلتهای ایرانیان باستان
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 11:09
هرودوت(۴۹۰-۴۲۵ پیش از میلاد) بزرگترین تاریخنگار جهان باستان است که او را پدر تاریخ نیز دانستهاند. هر چند در نگارش نبردهای ایران و یونان از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند، بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشتههای او یا به کمک آنها شناخته شده است. شناخت کنونی ما از ملتهای کهن دیگری مانند بابلیها،...
-
بوسه ی دل
شنبه 25 دیماه سال 1389 12:09
بی گمان دوش رویای تو را می دیدم لحظه ای چند کنارت خندیدم سخت در گرمای عطش چشمانت سردی روحم را به بهار بخشیدم . . . دستهای تو پریشان تر از موج امتداد خواب مرا بیدار کرد.......
-
طهرون طهرون که می گن جای قشنگیه . . .
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 11:56
عکس قدیمی از خ ولیعصر (پهلوی سابق) در دور نمای عکس هتل استقلال (هیلتون هتل سابق) دیده می شود
-
حرف مفت
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 08:41
وقتی ناصر الدین شاه دستگاه تلگراف را به ایران آورد و در تهران نخستین تلگرافخانه افتتاح شد. مردم به این دستگاه تازه بی اعتماد بودند، برای همین، سلطان صاحبقران اجازه داد که مردم یکی-دو روزی پیام های خود را رایگان به شهر های دیگر بفرستند. وزیر تلگراف استدلال کرده بود که ایرانی ها ضرب المثلی دارند که می گوید "مفت...
-
یلدایتان طلایی
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 09:14
یلدایتان طلایی و شاد تفالتان به کام محفل آریاییتان پایدار
-
پاسخ به شعر سیب و باغچه همسایه
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 09:47
شعر اول از حمید مصدق: تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این...
-
زندگی به زور زیراکس
پنجشنبه 11 آذرماه سال 1389 10:51
من نمی دونم این ملکه خانوم الیزابت پس کی می خواد زندگی رو به حال خودش بذاره ؟؟ ته زندگی رو درآورده و خیال رفتن نداره . دیانای بدبخت که کشته شد ، هیچ. فکر کنم به زن پرنس ویلیام هم این خانوم بزرگ اجازه نفس کشیدن نده، بابا ول کن دیگه تازه رفتن با پادشاه عربستان کادو بازی !!
-
کیخسرو و من
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 13:36
دیروز در یک اقدام انقلابی رفتم میدون انقلاب ، نمی دونید تمام کتابا از پشت ویترین صدام می کردن که بیا منو بخر البته گول چن تایی شون و خوردم و خریدم القصه بدنبال کتاب کیخسرو دکتر آرش حجازی دربدر این مغازه و اون مغازه شدیم و فهیدیم چاپش تموم شده و حالا حالا قصد چاپ ندارن و شایدم نشه و از این حرفا می خواستم کتاب و به کسی...
-
خالی نبند ............
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 09:33
نمی دونم شما تا حالا در مورد واژه "خالی بندی" فکر کردین که ممکنه سابقه دیرینه ای هم واسه خودش داشته باشه؟ این روزها عبارت خالی بندی به معنی دروغ گفتن و لاف زدن رایج شده است اما پیشینه این واژه به دهها سال پیش یعنی زمان سلطنت رضا شاه بر می گردد! نقل می کنند که در زمان رضاشاه به دلیل کمبود اسلحه، بعضی از...
-
امروز تولدته
شنبه 29 آبانماه سال 1389 08:51
ما درست شب تولد آقای همسر آینده (یعنی دیشب)، نامزد شدیم .... چه کادوی تولدی بهتر از مریم می تونست داشته باشه ؟ هاااااان ؟ تولدت مبارک عزیزم
-
به اضافه یکی دیگه
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 09:20
امروز عجیب استرس دارم ، اصلن حالم دگرگونه ، کسی می دونه من + یکی دیگه، چطوری؟ فردا روز غریبیه بله برون !! یعنی بله رو می گم و بیرونشون می کنم ؟ وای خدا سرم داره گیج میرهههههههههههههه ! HELP
-
اهل کدام فرقه اید ؟
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 09:43
... اهل کدام فرقه اید ؟ شما که یاخته های مغزتان در رحم زمان گلدانی ست یه گِل بازی های کودکی شبیه اهل کدام فرقه اید ؟ شما که فریاد می زنید و نقاب دلاوری بر چهره دارید اما از بدرقه لاشه ای ضعیف به گاهِ صبح یا شب ( چه فرق می کند ) در هراسید ؟ چونان پیرزنی روسپی از پاره شدن و ریختن دانه های تسبیح اش اهل کدام فرقه اید ؟ که...
-
خط فاصله ها
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 14:33
وقتی من و تو در مه قدم می زدیم بازو در بازو مِه از زیر کفشهایمان فرار می کرد و تو به هوای دیدن مه های فراری دزدانه گونه هایم را می بوسیدی و من کودکانه نامت را به به اعتراض می خواندم و تو دوباره در مه غلیظی که هر دویمان را فرا گرفته بود گرم در آغوشم می کشیدی و به لبانم فرصت اعتراض نمی دادی * * * فصل مِه آغاز شده و باز...
-
اخلاق نداریاااااااااا
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 09:20
چی کار کنم دست خودم نیست وقتی با کسی دیگه حرف می زنه من از حسودی دیوونه می شم ، می دونم که هیچ منظوری نداره اگه یکی دیگه رو می خواست منو انتخاب نمی کرد اما نمی تونم تحمل کنم وقتی بهش می گم فکر میکنه من بهش اعتماد ندارم ولی نه بخدا اینطوری نیست ما بعد از سالها دوباره بهم رسیدیم همدیگرو دوستداریم می دونم هیچ دختری براش...
-
وقتی آسمون به زمین میاد
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 15:01
این عکسا رو همین الان از پنجره ی دفتر کارم گرفتم مه اونقدر زیباست که نمی دونم الان جیغ بکشم یا نه ؟ پی نوشت: الان 2 ساعت از آپ اول گذشته و دیگه هیچ جا معلوم نیست