خیلی گرفته بودم و ناراحت یه تلفن از یه دوست خوب و قدیمی ، همه چیز و عوض کرد
چقدر خوبه آدم گاهی سورپرایزای اینطوری داشته باشه...
از بعضی آدما خوشم میاد چون فکر می کنن فقط خودشون می فهمن. کافی یه جمله بگی اونوقت مثنوی هفتاد من میارن که تو خیلی نادونی !!!
از شنیدن این همه دروغ افسرده شدم کاش جایی باشه که برم و دیگه هرگز هرگز هرگز هیچ آدمی نبینم
خسته شدم یه عالمه ساله که همه دارن دروغ میگن و من خوش خیال باور اسمش می زارن ....
مهم نیست هر کوفتی که می ذارن .............. دیگه مهم نیست.