لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

خدا چه نعمتهایی داده به ما ....

خدا به ما انگشت داده

مامان می گه

«

داد نزن » خدا به ما صدا داده مامان می گه

«

اما خدا به ما بستنی لذید داده

«.

شلپ شلپ

آلم بخور، هویج بخور، سبزی بخور » مامان می گه.از دستمال استفاده آنی » خدا به ما انگشت داده مامان می گه» خدا توی خیابان گودال های پر آب داده مامان می گه

«

نکن

«

اما خدا به ما قوطی حلبی داده آه بازی آنیم

«

سرو صدا نکنید باباتون خوابیده » مامان می گه.دستکش دستت آن » خدا به ما انگشت داده مامان می گه

«

مواظب باش، نزدیک نشو

به اون سگای خوشگل و بیگانه آه خدا به ما داده

بیا خیس نشی » خدا به ما باران داده مامان می گه» مامان می گه

«

اما خدا به ما سطل زغال داده بدن آثیف داده

برو بشور دستاتو » خدا به ما انگشت داده مامان می گه.

حالا درسته آه من خیلی باهوش نیستم

اما این را می دانم بین این دو حق با مامان نیست

.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد