لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

اداره جات

اینجا کسی صدای منو می شنوه ؟ 

اینجا اداره ی محترمی است که همه ی آدماش مودبن و صبح سر وقت انگشت محترمشون رو روی تایمر فینگر تاچ می ذارن و عین آدم کوکی ها می رن سر میزاشون ... کار شروع می شه اول روزنامه های چاپ صبح و می خونن و چایی که به نظرم قوری محترم از رکن های اصلی کار توی اداره باشه ... آقای شکم گنده محترم که مدیر اون اتاق بغلیه مثل سگ آقای پتیبل روی میز خانوم x خم شده با خنده های چندش آورش می گه :صبح بخیییییییر !!! ( حالم بهم می خوره فکر کنید که سگ آقای پتیبل بخواد شما رو لیس بزنه !!) خانوم x با لوندی تمام از پشت میز با چرخش چند درجه ای کمر بلند شد و جواب سلامش و نداد ... از توی راهرو صدای مدیر امور مالی میاد که با افتخار از پایین اومدن حقوق ها در راستای کم کردن هزینه ها داد سخن سر داده ( روشی برای دزدپروری خدای نکرده البته! )................ ناگهان آلودگی صوتی در اداره از بین رفت ... همه جا خلوت شد ... صدای قدمهای رییس بزرگ میاد ... خبر دار ! 

ادامه دارد ............

نظرات 1 + ارسال نظر
بابک سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ

ها؟
بوی شورش میاد؟
ها؟ اقای موسوی؟ ها؟
یغنی چی حقوقارو کم کردن مریم؟

یعنی این مرفهین بی درد / بورزوا ها / (البته مثلا اسمشون چیزه دیگه ایه که من مودبم ) باید بفهمن البته بین خودمون بمونه چون حقوق منم کم نشد باید داد و بیداد کنم که بگم مثلا منم طرفدار بچه ها هستم شما به کسی نگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد