لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

آخرشه

طوری زندگی کن که انگار در آخرین لحظه زندگی بسر می بری ...  

                                            کسی چه می داند شاید واپسینش باشد !! 

 

قبر من

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://after23.blogsky.com

من خیلی وقته که دارم اینطوری زندگی می کنم. کلن البته سخته. و یه جورایی خیلی خوبه یه جورایی خیلی بد. اگه تنها باشی که محشره. ولی خب بیشتر آدما تنها نیستن. دیگران نمی ذارن برای همون روز و لحظه ات زندگی کنی. اینه که به قول معروف این وسط گاهی لایی هم رد می کنم و فکر می کنم که فردا .............

تنهایی ... بله مطاع گرانبهایی است

آرش شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://manihastam.blogsky.com

اینکه گفتی بچه ی خوبی هستی که هیچ شکی نیست

(حال دقیق نمی دونم منظورم تو خوب بودنت استش یا بچه بودنت!)

اما بعدش گفتی مظلوم.........

نمیدونم کجا خوندم که نوشته بود:
همه فکر میکنیم مظلومیم و فقط خدا میدونه که چقدر ظالم هستیم

البته اون بالایی تو پرانتز شوخی بود و این یکی هم چون چشمم به بچه ی مظلوم افتاد اون یادم افتاد و گفتم و منظور دیگه ای نداشتم

تفاوت در برداشت ما از معنی لغاته
مثلن من میگم آدم اگه می خواد دلش بسوزه بین ظالم و مظلوم باید برای ظالم بسوزه پس یعنی اونی که ظالمه در حقیقت بیشتر بیچارس تا مظلوم اما در واقعیت طوره دیگه ایه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد