لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

راز های سرخ

داستان از این قرار بود :

              من شومینه ای بودم با آتشی سرخ و داغ که او ناگهان روبرویم نشست 

با یک لیوان شراب سفید 

              نگاهم می کرد و از چشمانش، درونم چیزی فرو می ریخت 

جرعه، جرعه می نوشید و باز به آتش درونم نگاه می کرد 

هر بار بیشتر ، نگاهش از عمق به سطح می آمد 

                   تا اینکه جرعه ها تمام شد ، 

 انگار آنچه از چشمانش فرو می ریخت ،حسرتی یا نفرتی بود که آن هم تمام شد 

    تکرار تاب خوردن صندلی ، موسیقی رفتنش شد و دیگر آتشی درونم نبود 

            من جریان داشتم آنچنان که اقیانوس آرام و خاموش ، رازهایی را فرو می برد!!

آقا یه دلار بدم ؟ نه نه حالا بده به ریال

امروز یه خبر خوب و یه خبر بد از ناشرم دریافت کردم  

اول خوبه اینه که از کتابم خوشش اومده و اون خیلی جذاب دونسته و می گه بدرد چاپ می خوره 

دوم بده اینه که باید خودم سرمایه گذاری کنم  

 آسم و پاسم ولی ....

کیش ۸۸

کیش 88  

 

 

کناره  

 

 Greec ship

آش شله قلمکار

بدترین اتفاق اینه که بخوای واسه اینکه کسی خوشش بیاد آدم باشی توجه کنید آدم ! نه انسون دیشب یه مهمونی بودم جای همه خالی این بحث اونجا شروع شد و خانوم استاد که میخوام ازش براتون بگم به مستعار گیتی صدا می کنم.... 

بحث انسون و آدم یادتون نره بر می گردم