لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

یلدایتان طلایی

 

 

 

 یلدایتان طلایی و شاد  

تفالتان به کام 

محفل آریاییتان پایدار

زندگی به زور زیراکس

من نمی دونم این ملکه خانوم الیزابت پس کی می خواد زندگی رو به حال خودش بذاره ؟؟ ته زندگی رو درآورده و خیال رفتن نداره . دیانای بدبخت که کشته شد ، هیچ. فکر کنم به زن پرنس ویلیام هم این خانوم بزرگ اجازه نفس کشیدن نده، بابا ول کن دیگه تازه رفتن با پادشاه عربستان کادو بازی !! 

 

کیخسرو و من

دیروز در یک اقدام انقلابی رفتم میدون انقلاب ، نمی دونید تمام کتابا از پشت ویترین صدام می کردن که بیا منو بخر البته گول چن تایی شون و خوردم و خریدم القصه بدنبال کتاب کیخسرو دکتر آرش حجازی دربدر این مغازه و اون مغازه شدیم و فهیدیم چاپش تموم شده و حالا حالا قصد چاپ ندارن و شایدم نشه و از این حرفا 

می خواستم کتاب و به کسی هدیه کنم  ولی نشد خودم دارم و از دوست عزیزی که بهم هدیه داد خیلی ممنونم

امروزم عجب روزیه ها.........

امروز صبح با چه لذتی از خواب بیدار شدم صدای بارون و هوای باحال و بوی دیوارای خیس اما همش نیم ساعت ازی همه خوشبختی صبحگاهی لذت بردم بعد شروع شد وامم به خاطر یارانه ها جلوش گرفته شد. با جند نفر دعوام شد ... با یکی قهر کردم.... از آموزشگاه تماس گرفتن گفتن دیگه کلاست این ماه تشکیل نمی شه... اعصابم حسابی خورد شد ... چند تا دستمال کاغذی اشک ریختم ... الان سیگار می خوام ولی تو ادارم و نمیشه ....

ویارانه

دلم میخواد بشینم تو ماشین و برم تو جاده  

هوای بارونی و آهنگ هفته خاکستری فرهاد رو تا آخرین ولوم گوش بدم  

 

آخ اگه بارون بزنه..........