لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

آقایون نخوانند ....

بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:

افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.

فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان در بند، گرانبهاترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.

نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان، شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود.


به نظر شما اگر قضیه بر عکس بود، آقایان چه کار می کردند؟

امتحان چی ؟

امروز برای سومین باره که دارم میرم هسته گزیینش- باید به سوالای عجیب و غریب جواب بدم 

یکی کممممممممممممممممک کنه ! تقلب می شه کرد ؟ 

حتما می گم تو اون اتاق مخوف چه اتفاقی افتاد ؟

رودخانه هنوز ماهی دارد..........

 

 

زمانی که او یک کودک بود رودخانه های اطراف روستای پلور دارای ماهی بودند. با گذشت زمان و آلوده شدن آبها ماهیها از بین رفتند

و با نقش زدن ماهیها بر سنگ قصد دارد که بگوید که این رودخانه زمانی ماهی داشت و حالا فقط نقشی از آن باقی مانده است.  

 

 

 

ماهی از طرفی نمادی از حیات , زندگی و باروری است.  بعضی از ماهیهای او در بستر رودخانه و حتی زیر آب حجاری شده اند. اما بیشتر ماهیهائی که او بر روی سنگهای وسط رودخانه حجاری کرده است نیمی از بدن آنها در آب و نیمی از آن در بیرون آب قرار دارد.   تلاطم آب هر لحظه آنها را خیس میکند. صدای آب موسیقی مناسبی برای مشاهده ماهیها هستند.  ماهیها در فصل بهار گاهی کاملا به زیر آب میروند و در تابستان و پاییز به دلیل کم شدن آب بیشتر قسمت بدنشان در خشگی قرار میگیرند.  این نقشها میتواند یادآور گرم شدن کره زمین , کم آبی و به مخاطره افتادن حیات با ریخت زباله درآبها باشد. اما ماهی برای او نمادی از روح انسانی است که تشنه حیات است   

 

Dr Ahmad Nadalian  

دکتر احمد نادعلیان

جور چین !

     زن و شوهر جوانی را دیدم که چند سال از زندگی مشترکشان می گذشت. زن جوان  

     برای رسیدن به این آقای شوهر چه تلاشها و چه صبرها که نکرده بود. همیشه با وسواس  

     زیاد مدتها در راه شناخت همسر آینده اش زحمت کشیده بود و بلاخره این امر میسر شد. 

     خانوم عزیز یک عدد موجودِ شوهر را پس از بررسی های گوناگون به همسری پذیرفت. دیگه 

     همه می دونستیم این دو زوج عالی و زبانزدی خواهند بود آقای محترم در نظر اول بسیار 

     مودب  و با شخصیت به نظر می رسید و در همه جمعها می درخشید و براستی در کنار هم 

     فوق العاده بودن اینقدر که همه به دخترای دم بخت می گفتن : فلانی و ببینید اینه نتیجه   

     تحقیق و تفحس برای انتخاب همسر خوب !!  

     حالا بعد از چند سال یعنی ۲ - ۵/۲ سال آقای خونه رو مبل بشینه مثل لیسیتین میشه ،  

     تو آشپزخونه شبیه خیار چمپله ، جلوی تلویزیون مثل مرده ای با چشمان باز ، وقتی 

     حرف می زنه انگار پارازیت ذهنیه ، لباس مهمونیش انگار بازار سید اسماعیله خلاصه که  

     با هیچی چفت نمی شه و جور در نمیاد ...  

 

     نتیجه اینکه : شوهر یه موجودیه مثل وسایل خونه که مدتها  وقت صرف دیدن 

                              و پسندیدنش کردی و وقتی اونو می خری و می بری خونه  

                              می بینی هیچ جا و با هیچ کدوم از وسایل خونه جور در نمیاد !!

آقایون نخونن !!

      در یک شب نشینی خانوادگی از اونایی که همه گل می گن و گل می شنفن. بازار جوک 

      و لطیفه حسابی داغ بود و همه نیش تا بناگوش در رفته ، هر و کرشون گوش فلک رو کر  

      کرده بود. هرکی دم دستش می رسید یه جوکی ، اس ام اس با مزه ای می خوند 

      بی مزه  هم اگه بود چون رو دور خنده بودن بازم روده بر می شدن... یه گوشه ساکت  

      نشسته بودم و نگاهشون می کردم : نسبت راویان مرد به زن در نقل جوک و اس ام اس 

     و لطیفه و هرچی چرت و پرت، تقریبا ۳ به ۱ بود و صدای خنده در مواقعی که آقایون جوک  

     تعریف می کردن شدت بیشتری می گرفت ... به این نتیجه رسیدم که خانوما گویندگان  

     خوبی برای فکاهی و طنز و نیستن ... می دونید چرا ؟ چون هر زنی در طول زندگی خود 

     مجبوره حداقل یک بار با یکی از این جوکها ازدواج کنه !! دقت کنید ازدواج کنه نه تعریف !! 

 

    بعداْ نوشت : آقایون محترم چرا حرص می خورید ؟ حقیقته دیگه !