لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

لحظه های دوستداشتنی

عکسها و یادداشتهای مریم

حقیقت است ...

آه ، چه سخت است خواستنت 

آن گونه که من می خواهمت

آموزش

بعضی آدما اینطورین تا چیزی نگی کار خودشونو می کنن اما کافی فقط یک کلمه بگی تازه یاد میگیره چی کار کنه بعدم طوری حرف میزنه و نگاه می کنه انگار تو داری اشتباه می کنی ؟  

گیج که نیستم! چطور شد یه دفعه اونم امروز چشممون به جمال ... تو ... روشن شد ؟ همین که من گفتم ؟!!  

 

آخییییییی من گیجم تو کار خودتو بکن به کارت ادامه بده ... نگران نباش ...  

  

همه چی آرومه ...  من چقد خوشحالم .... 

درد دل شیطان !

اینک که برای ما هر امیدی نومیدی مبدل گشته است. خداوندگار را نگر که بجای ما فرشتگان مطرود و دربدر شده دل بمسرتی تازه خوش کردهو بآفریدن آدمی پرداخته و بخاطر وی جهانی تازه آفریده است! 

پس ای امید؛ بدرود باش و ای ترس تو نیز مرا ترک کن و ای پشیمانی از من دوری گزین ! 

در من که سرچشمه ی خوبی خشکیده است تو ای بدی و پلیدی بجای خوبی و خیر جایگزین باش. 

زیرا چون تو با منی قلمرو آفرینش را با یزدان دو بخش خواهم کرد و من بر نیمی از آن فرمانروائی خواهم داشت. 

شاید از آن نیم که خاص پروردگار است بخشی نیز بهره ی من گردد. 

چنانکه خواهد شد و دیری نمی پاید که این جهان نو، و این آدمیان بر تسلط من آگاهی خواهند یافت. 

                               « هیلتون » 

                      منظومه ی چهارم گفتگوی شیطان   

                                                          از بهشت گمشده

بازی

بهتر نیست یاد بگیریم خیلی تابلو عکس العمل نشون ندیم ؟ خب بقیه مخشون رو خدای نکرده   

 خ ر  که گاز نزده... متوجه می شن بایکوت و سکوت و !!!! و؟؟؟ و ... یعنی چی ؟ 

 اونم یهو ... یه بارکی ...  

 

@ اصلا به ما چه ؟ هوووم ؟ اینطوری بهتره !!! 

نوباوه ی ذهنم

در دلم چیزیست مثل یک بیشه نور 

 

بی تمنای نگاهی از خاطرم رفته ای 

آنچنان که من از رحم مادر جدا شده ام  ...